ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

«مادرنوشت»

برای بچه های به مامان چسبیده...

1393/9/26 15:40
نویسنده : مامان ستیا
799 بازدید
اشتراک گذاری

بدون مامانم هرگز!چسبیدن به والدین و اضطراب جدایی زمانی تبدیل به یک بحران می‌شود که کودک به سن مدرسه یا مهدکودک رسیده است. اینجاست که به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شود و حاضر نیست دست مادر یا پدرش را‌‌ رها کند و بدون جیغ و داد هیستریک چند دقیقه تنها بماند. عادت دادن کودک به تنها ماندن و عادت دادن خودتان به سر و صداهای او راه‌حل اساسی این مشکل است. پس اگر بچه‌ای دارید که بیش از حد به شما می‌چسبد و به قول اطرافیان کمی لوس شده است، بهتر است خودتان را برای یک قشقرق حسابی آماده کنید .

را...هکار اصلی اینه که بچه باید متوجه بشه که شما اون رو تنها نمی گذارید  و اصلا دوست ندارید این کار را بکنید ولی هر وقت مجبور شدید این کار رو انجام بدید حتما به اون اطلاع می دید و هر رفتنی از طرف شما حتما با برگشتن همراههآرام. این مسئله به اون احساس امنیت می ده. در مقابل یواشکی جایی رفتن باعث زیاد شدن احساس نا امنیش می شه. اگر رابطه ای با کیفیت با او ایجاد کنید در زمان هایی که هستید باعث می شه این احساس نا امنی کمتر بشهجشن. مثلا نیم ساعت در روز تنها با او بازی کنید و بخندید. همیشه به او بگوییدکه دوست ندارید او را تنها بگذارید و هیچ وقت این کار را نمی کنید ولی بعضی وقت ها مجبورید ولی زود به او بازمی گردید.

قدم اول: بدون اطلاع کودک و بهانه ریختن ترس او از جمع، او را یک‌دفعه‌‌ رها نکنید و تنها نگذارید. قبل از این‌که بروید برنامه‌تان را به زبان ساده برایش توضیح دهید و به او بگویید که در این مدت چه کارهایی می‌تواند بکند. پسر یا دختر کوچک شما باید در نبودتان احساس امنیت و آرامش کند و با مشکلی مواجه نخواهد شد. یادتان باشد اگر بدون خبر کردن کودک، ناگهان او را در یک جمع یا در خانه تنها بگذارید، از این به بعد هیچ‌وقت به شما اطمینان نمی‌کند و دائما به شما می‌چسبد.
قدم دوم: به‌طور قطع پسر یا دختر کوچک شما که همیشه به شما چسبیده بوده به این سادگی‌ها راضی نمی‌شود و به داد زدن یا اشک ریختن متوسل می‌شود. در این شرایط دوباره برنامه‌تان را توضیح دهید و برای آرامش خودتان زیر لب تکرار کنید: «می‌دونم به خاطر این‌که خیلی دوستم داره و می‌خواد کنارش باشم اینجوری گریه می‌کنه ولی من چند دقیقه کنارش نیستم و بعد دوباره پیشش برمی‌گردم تا با هم باشیم.»
قدم سوم: این جریان به خصوص در دفعات اول ممکن است بیشتر از آن چیزی که فکرش را می‌کنید طول بکشد. سعی کنید عصبانی نشوید و احساس کودک از اینکه بودن در کنار شما را به هر کار دیگری در این دنیا ترجیح می‌دهد، درک کنید. با این حال اصلا برنامه‌تان را به تعویق نیندازید و آن را همانطور که برایش توضیح داده بودید، اجرا کنید.
قدم چهارم: اگر سه گام بالا را به‌درستی انجام داده باشید، کودک کم‌کم دوری از شما را می‌پذیرد و یاد می‌گیرد که تنها ماندن آنقدر‌ها هم ترسناک نیست. در این مرحله شما با تشویق او می‌توانید این رفتار درست را تقویت کنید و چسبی که فرزندتان را برای چند ماه یا چند سال به شما وصل کرده بود، بکنید. برای تمجید از کودک از عبارت «تو دیگه بزرگ شدی» استفاده کنید و شاهد معجزه آن باشید.

پسندها (3)

نظرات (4)

نگار
26 آذر 93 16:24
من خیلی از وبلاگتون لذت بردم. احساسات عمیق و پخته ای که دارید... تجاربتون.... من هم یک نی نی کوچولو توی دلم دارم که واقعا نگران تربیت کردنش هستم. اجازه هست لینکتون کنم؟ اگه اجازه میدید لطف کنید توی صفحه ام برام پیغام بذارید. ممنون میشم.
مامان ستیا
پاسخ
خواهش می کنم باعث افتخاره
نگار
27 آذر 93 9:10
ممنون از اینکه به صفحه ام اومدید. با اجازه لینکتون کردم...
مامان ماتیسا
29 آذر 93 8:35
ممنون از راهنماییتوناگه اشکالی نداره در صورت نیاز از مشاوره های شما بهره بگیرم
مامان ستیا
پاسخ
خواهش می کنم خوشحال می شم
مائده
30 آذر 93 1:46
ماشالله به ني ني ناز مطالب مفيدي بودن ممنون
مامان ستیا
پاسخ
قربان شما مرسی که سر زدی. نقلی ر و ببوس