ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

«مادرنوشت»

کودکی اش را دریاب...

1394/6/31 13:44
نویسنده : مامان ستیا
726 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت است که ننوشتم و دستم به قلم نمی رود، شاید دلیلش درگیری های کار و زندگی باشد، وقتی از مادرانگی هایم ننوشتم و جایی آن ها را ثبت نکردم انگار آن را از حافظه پاک کردم  .

نوشتن برای من شیرین است هر لذتی، هر تجربه ای رو که می نویسم، انگار بیشتر آن را مزمزه می کنم. طعم شیرین آن تجربه ،آن لحظه مادرانه زیر زبانم می ماند و پر از حس های خوب می شوم. و زمانی که ننویسم چشیدن مزه آن مثل یک آدامس بادکنکی می ماند که اول می جوی و حس شیرینی زیادی را درک می کنی ولی بعد می بینی که کمرنگ می شود، بی مزه می شود... و کم کم چیزی به یادت نمی آید از آن هم مزه ازآن همه عشق و شور. پس برآن شدم از احساسات و افکارم بیشتر بنویسم گاهی تجاربی پیدا می کنم آن ها را یاد داشت کنم تا شیرینی اش ماندگار شود و گاهی برگردم به عقب و به دغدغه ها و چالش های زندگیم بخندم و متوجه این بشوم که (این نیز بگذرد) پس آسان بگیر و حواست به چیز های با ارزش زندگی باشد آن چیز هایی که ماندگارند ...

کودکم تنها یک بار کودکی دارد یک بار یک ساله شیرین است

تنها یک بار 2 ساله می شود و این سن را بگذراند دیگر تمام....

هیچ وقت این شیرینی این تجربه خاص من با او تکرار نمی شود

شاید هیچ وقت دلم غنج نرود از ادای شیرین کلمات نیمه کاله اش

شاید دیگر کلافه نشوم از این که هر ساعت آغوش مرا برای شیر خوردن میخواهد

می دانم که  دیگر این پوشک عوض کردن ها، این خانه کثیف جنگ زده برایم تا یک سنی و یک زمانی وجود دارند...

همه این خستگی ها و کلافگی ها زیباست و منحصر به فرد، زمان که بدانم که همه اینها موقتی و تمام شدنی هستند و آنچه که از تمام این پروسه باید بیرون آید کودکی است شاد با روانی سالم...

گاهی وقت ما مادر ها غرق می شویم در این روزمرگی هایمان و اولویت ها را گم می کنیم و این به نظر من یک باخت تمام عیار است...

برای این که یک بازنده نباشم باید این نکته را آویزه گوشم کنم

تو برای همه کارهایت در زندگی وقت بسیاری داری، برای کار، برای درس، برای تمیزی خانه و..... ولی کودک تو تنها یک بار کودکی دارد..که خدا تنها یک بار این شانس را به تو داده که با کودکی منحصر به فرد وقت بگذرانی و تنها این با او (بودن) یک بار اتفاق می افتد .چون او هر روز یک سنیست و آن سن دیگر اتفاق نمی افتد.

پس سعی می کنم زمان های با کیفیت و پر شوری را برای او بسازم...

(ستیا من یک سال و هشت ماه و هفت روز سن دارد)

پسندها (3)

نظرات (1)

نگار
15 فروردین 95 10:37
عالي بود. واقعا موافقم