جرعه بیست و دوم
عزیز مامان ، امیدوارم حالت خوب باشه. امروز 34هفته و یک روزمونه! دقیقاً 40 روز دیگه تا زمینی شدنت مونده. هوا پاییزی و یکم سرده ولی دلچسب. دو سه روزه که به زور می رم بیرون و پیاده روی می کنم حدود نیم ساعت . خیلی خوبه باعث می شه که تنبلی و بی حالیم کم بشه و سرحال و با نشاط باشم. امروز ساک بیمارستانتو بستم. هرچند که می دونم زوده ولی مامانم و اطرافیان می گن باید سک بیمارستانت آماده باشه شاید فرشتمون زودتر خواست بیاد. حدود 4 روز دیگه ماه هشتم بارداریم تموم می شه و وارد ماه 9 می شیم . امروز رفتم واست پوشک گرفتم اسمشو واقعا نمی دونم چیه پمبرز می گفتیم ما قبلاً ها که اشتباه بوده اسم یک مارکه . روش نوشته پوشک کامل بچه که شماره 1 شو خریدم خیلی کوچولو موچولویه! بازش کردمو توشو نگاه کردم برام جالب بود خیلی وقت بود که از نزدیک پوشک ندیده بودم برعکس همه که براشون خیلی این چیزا طبیعیه ولی واسه من یک حسه عجیبی داشت. کمی بستنتو تمرین کردم و با خودم مرور کردم! من واقعاً بی تجربه ام ! هر چند که خالتو توی 13 سالگیم خودم بزرگ کردم ولی واقعاً یادم رفته.
واسه بیمارستانت این وسایل ها رو گذاشتم:
- یک سر همی با کلاه
- یک دست زیر پوش و شلوار
- قنداق و بندش و پتو
- شیشه و پستونک (شیشه رو برای احتیاط برداشتم ایشالا که استفاده نمی شه ولی پستونکو می خوام از روز اول استفاده کنم تا بعدا هم قبولش کنی)
- پوشک و زیرانداز (نمی دونم که آیا دستمال مرطوب هم لازمه یا نه چون می ترسم مواد شیمیایی بهت بزنم روز اول و این که پودر بچه چی لازم هست یا نه؟)
- بالش شیردهی کوچولو
و یک سری وسایل بهداشتی واسه خودم که جدا می ذارم!
(مامان های مهربون با تجربه راهنمایی کنن چیز دیگه ای هم هست که باید بردارم آیا؟
این هم عکسش
این هم سرهمی سایز صفر از جلو و پشت برای بیمارستانت
مبارکت باشه . کی بشه که اون روز برسه!!!! یعنی می شه عزیز من ماه من تو رو به خدای مهربون می سپارم