جرعه نوزدهم
سلام عشق مامان . 28 هفته شدیم به لطف خدا. نمی دونم چرا این قدر زمان داره به سرعت می گذره نه به اولای بارداریم که یک ثانیه اش هم دیر می گذشت نه به یکی دو ماهه که تغییرات و رشد زیادی در شما می بینم و هفته ها به سرعت می گذره . گاهی می ترسم که نکنه این دوران شیرین بارداریم این قدر زود بگذره و تموم شه و من استفاده نکنم و ترس از این که من از مسئولیت نگهداری از شما بر نیام ، باورم نمی شه که ایشالا دو ماهو نیم دیگه تو بغلمی . خیلی حس عجیبیه ستیا جون. یکی دو هفتست که لگدهات قوی شده و شیرین تر گاهی حس می کنم پا یا دستتو می کشی و یک قسمت از شکمم تیز می شه خیلی خنده دار گاهی وول می خوری و می لرزی مثل یک ماهی کوشولو. تخت و کمدو خیلی از وسایلتو خریدیم امیدوارم بعد ها ازش راضی باشی فقط کالسکه و این جور چیزهات مونده گل من . ایشالا کامل شد عکسشو می ذارم واسه یادگاری.
بابات می گه دخترمون سفیدو موبور با چشمای مشکی می شه! البته سفید بودن و مو مشکی بودنش شاید بشه ولی فک نکنم موهای شما بور شه . ولی هر رنگی که باشی واسه من زیباترینی عسل من.
دیروز وقت دکتر داشتم دکتر گفت خیلی رشدت خوبه ماشالا بهم گفت که امگا3 رو فقط هفته ای یک بار بخورم چون داری خیلی تپلی می شی. ضربان قلبت رو هم شنیدم که زیباترین صداییه که تا حالا شنیدن خیلی قوی تر شده بود نسبت به ماه پیش. ماه پیش یعنی ماه ششم 4 کیلو افزایش وزن داشتم که دکتر گفت زیاده کمی پیاده روی کنم. قراره کلاس های آمادگی زایمان هم ثبت نام کنم چون می خوام ایشالا شما رو به صورت طبیعی به دنیا بیارم.
شکمم خیلی بزرگ شده و پوستش نازک و کشیده ! فعلا که هیچ ترکی نخورده ولی کمی می خاره . خانوم دکتر برام کرم ضد ترک نوشته که بزنم ایشالا که صاف بمونه. بالاخره مامان شما باید خوش تیب باشه دیگه
ما عاشقتیم ستیای گل