ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

«مادرنوشت»

جرعه نوزدهم

1392/9/18 11:00
نویسنده : مامان ستیا
305 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان . 28 هفته شدیم به لطف خداابله. نمی دونم چرا این قدر زمان داره به سرعت می گذره نه به اولای بارداریم که یک ثانیه اش هم دیر می گذشت نه به یکی دو ماهه که تغییرات و رشد زیادی در شما می بینم و هفته ها به سرعت می گذره فرشته. گاهی می ترسم که نکنه این دوران شیرین بارداریم این قدر زود بگذره و تموم شه و من استفاده نکنمابرو و ترس از این که من از مسئولیت نگهداری از شما بر نیام ، باورم نمی شه که ایشالا دو ماهو نیم دیگه تو بغلمی . خیلی حس عجیبیه ستیا جون. یکی دو هفتست که لگدهات قوی شده و شیرین تر هوراگاهی حس می کنم پا یا دستتو می کشی و یک قسمت از شکمم تیز می شه خیلی خنده دار گاهی وول می خوری و می لرزی مثل یک ماهی کوشولو. تخت و کمدو خیلی از وسایلتو خریدیم امیدوارم بعد ها ازش راضی باشی فقط کالسکه و این جور چیزهات مونده گل من . ایشالا کامل شد عکسشو می ذارم واسه یادگاری.

بابات می گه دخترمون سفیدو موبور با چشمای مشکی می شه! البته سفید بودن و مو مشکی بودنش شاید بشه ولی فک نکنم موهای شما بور شهدلقک . ولی هر رنگی که باشی واسه من زیباترینی عسل من. 

دیروز وقت دکتر داشتم دکتر گفت خیلی رشدت خوبه ماشالا  بهم گفت که امگا3 رو فقط هفته ای یک بار بخورم چون داری خیلی تپلی می شی. ضربان قلبت رو هم شنیدم که زیباترین صداییه که تا حالا شنیدن خیلی قوی تر شده بود نسبت به ماه پیش. ماه پیش یعنی ماه ششم 4 کیلو افزایش وزن داشتم که دکتر گفت زیاده کمی پیاده روی کنم. قراره کلاس های آمادگی زایمان هم ثبت نام کنم چون می خوام ایشالا شما رو به صورت طبیعی به دنیا بیارم. 

شکمم خیلی بزرگ شده و پوستش نازک و کشیده ! فعلا که هیچ ترکی نخورده ولی کمی می خاره . خانوم دکتر برام کرم ضد ترک نوشته که بزنم ایشالا که صاف بمونهابله. بالاخره مامان شما باید خوش تیب باشه دیگهلبخندچشمک

ما عاشقتیم ستیای گلماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)