ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

«مادرنوشت»

اولین شب های قدر

1393/4/29 22:52
نویسنده : مامان ستیا
396 بازدید
اشتراک گذاری

امشب شب قدر نازنینم.  یکی از بهترین شب های خدا، راهی برای نزدیک شدن به خودش.  چه حس خوبیه وقتی خدا بهت مقامی رو میده وقتی خودتم می دونی لایقش شاید نباشی شاید اونقدر خوب نباشی که اسم(مادر)  رو روت بزارن، زیر لب با خودت می خندیو می گی، نه شاید هم خیلی دور نباشه شاید بشه به این مقام رسید شاید خدا کمک کنه، خودش گفته ناامیدی بدترین چیزه. شاید بشه که بهش کمی نزدیک تر شد شاید بشه که ناراحتش نکرد گناه نکرد و همه چیو با خودش معامله کرد و تنها از اون کمک خواست. از خود خودش که مشتاق برگشت ماست که یک قدم به سمتش برداریم ده قدم به سمتمون میاد.  خدای من یک جای خوندم که نوشته بودی اگه آدما اشتیاق منو نسبت به خودشون می دونستن  وجودشون بند بند گسسته میشد، یک چنین چیزی.  

این چند شب قدر همش تو این فکرام زیر لب العفو می گمو امیددارم به رحمتش. به معجزش( ستیا) نگاه می کنم. دو سال پیش تو چنین شبایی از درگاهش ستیا رو خواستم و سال بعد تو همین روزا تو دلم بودو همین طور که با یک دستم قرآنو روی سرم نگه داشته بودم با یک دستم نور کوچولویی که تو دلم بودو نوازش می کردم از ته دلم از درگاهش سلامتیشو خواستم این که سالم بیاد تو بغلم این که هدایتگر و راهنماش باشه این که بچم - اهل- باشه صالح باشه و امسال....  فرشته ام رو که هدیه ای از طرف اونه رو آماده می کنم چادر سیاهمو که چند وقت بود سرم نکرده بودمو سرم می کنم با اون به مجلسی میام که بهت نزدیکتر بشم به جایی که فرشته های آسمونی میزبانمونن، من و همسر و دخترم. با هم جوشن کبیرو بلند می خونیم هر فراز یک گام نزدیک تر هر فراز یک نگاه به معجزش می کنم که آروم خوابیده و یک شکر درست حسابی. این قدر جای شکر داره همه چیز که بعضی وقتها فکر می کنم وقت نمی شه یا شاید روم نمی شه که خواسته هامو ازت بخوام.  تویی که بی حساب گناهانمونو می بخشیو دعاهامونو مستجاب می کنی و ما بنده هات چه حساب گرانه ذکر می گیمو ستایشت می کنیم

بک یا الله بک یا الله بک یا الله... 

خدایا به حق این شبای نورانیت فرج امام زمانمونو زودتر کن.  طعم مادر بودنو به همه اونایی که آرزشو دارن بچشون، بیمارا رو مخصوصا سرطانی ها مخصوصاً بچه ها رو شفا بده.  خدایا سعادت دنیا و آخرت و نصیب خانوادم کن.  گناهان من و خانوادم رو ببخش. و مردگان ما رو بیامرز. مشکلات همه رو حل کن مخصوصا اونایی که داره کارشون به طلاق می کشه.  خدایا از زندانی های بیگناه که تو زندانن چه سیاسی ها و چه مالی ها یادت نره. 

ستیا منو هم حفظ کن در پناه خودت و هدایتش کن به بهترین راه. عشق به خودت و آدمای خوبتو تو دلش زیاد کن و کمکش کن که آدم مفیدی واسه جامعش باشه. 

الهی آمین

 

 

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان ایلیان
1 مرداد 93 1:27
برید کنااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار عروسم کوووووووووووووووووووووووووووووووووووو اصلا تکستاتو نخوندم همش رفتم عکسای عروسم رو نگا کردم طاقت نیاوردم] بیشتر از پسرم من ذوق عروسم رو دارماااااااااااااااااااااااااااااا قربونش برم اسپند براش دود کنم حتما ای خدا کی میاد بچلونمش محکممممممممممممممممممممممممم البته فکر نکنید ما خدایی نکرده میخواییم ازارش بدیما اصلااااااااااااااااااااااااااااا از دوست داشتن زیاد میخواییم بخوریمش فقط قربونت برم عروس گلم دوست دارم هزااااااااااااااااااااار تا کلی داتنگت بودم مامانی بیا مامانت رو ول کن دختر من شو
مامان ستیا
پاسخ
سلام سلام. چه عججب. مادر شووشووی دخترم. ما فکر کردیم شما منصرف شدین دیگه دختر فرنگی می خواین بگیرین. .؛ ایلیانم چه طوره؟ مرسی عزیزم لطف کرده اومدی. امیدوارم وبلاگت آپ شده باشه الان میام سرمیزنم بت
مائده
1 مرداد 93 23:49
كپل نازم با اون لپات رفتي مراسم شب احيا.... خيييلي حس خوبي بهم دست ميده وقتي كه خوشبختي ها و زيبايي هاي زندگيت رو كه انقدر قشنگ توصيفشون كردي. ميخونم خيييلي خوبه
مامان ستیا
پاسخ
ممنونم مائده جان. من هم واقعاً از خوندننوشته های قشنگت و نقلی جون لذت می برم