ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

«مادرنوشت»

جرعه بیستم

1392/9/1 20:54
نویسنده : مامان ستیا
330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر عزیزم. ببخشید که خیلی وقته برات ننوشتم. این روزها دارم هر روز سنگین تر و تنبل تر می شم ولی خیالت راحت حالم خیلی خوبه .بارداریم واقعا راحت بود تا اینجا .چون شما خیلی دختر خوب و نازنینی بودی اصلا مامانتو اذیت نکردی .الان 32 هفته و 3 روزمونه . ستیا جان تا رسیدن به تو 53 روز مونده مژه باورم نمی شه مامانی. یعنی کمتر از دوماه دیگه!!! قبلاً یکی رو که می دیدم 8 ماهه بارداره می گفتم اوه چه زیاد چه جالب باورم نمی شه که منم روزای آخر بارداریمو سپری می کنم. خیلی این روزامو دوست دارم خیلی. خیلی حس عجیبیه قلب. دخترم ایشالا خودت هم یک روزی مادر می شی  و متوجه می شی که مادر شدن ، و مادر بودن چه قدر لذت بخشه.

وای نفس من، عشق من اتاقتو تقریباً چیندم و وسایلتو خریدم وقتی می رم تو اتاقت کلی دلم هواتو می کنه هر روز منو بابات میریم توی اتاقتو تخت نوزادیتو که حالت گهواره ای داره رو تکون می دیم و آویز تختو کوک می کنیم تا واسمون صدا بده و کلی با هم ذوق می کنیم. بابا جونت هم گاهی طاقتو صبرش تموم می شه و  می گه کی این روزا تموم می شه و دخترمون میاد. 

یک سری از خرید هامون مونده و تزیین اتاقت . می خوام برم از بازار پارچه نمدی رنگارنگ بخرم برات کلی گل سر و پیکسل و ازین چیزا درست کنم و هم آویز واسه اتاقت. فردا جواب آزمایش سه ماه سوم بارداریمو می گیرم و می رم پیش دکتر توانایی مهربونلبخند. امیدوارم همه چیز خوب باشه مثل همیشه. 

می خوام ازین دوماه بارداریم که مونده نهایت استفاده رو بکنم . بیشتر قرآن بخونم بتونم قصه بخونم شب ها واست. چیزهای خوب خوب بخورم که خوشکل و باهوش شی و اطلاعاتمو واسه نگهداری بهتر از تو بیشتر کنم با کتاب خوندن!!! و ورزش کنم واسه زایمان راحت تر. چند روزه که انار و به خیلی می خورم . دو سه روزه دنبال عرق کاسنی هستم می خوام بخرم و هر روز بخورم چون باعث می شه شما بدون  زردی به دنیا بیای سفید و خوشچل بشی زایمان راحت تری داشته باشم و حتی شنیدم که ورم رو هم می خوابونه البته نمی دانم تا چه حد درسته.

امیدوارم علی رغم سنگینییم بتونم از پس این کارها بربیام

تا الان 12 کیلو چاق شدم ببینم تا آخر چی می شم. عکس این هفته شما

دوست دارم عزیز دل منماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

غزاله
1 آذر 92 20:52
سلام عزیزم چه عجب که اومدیخدارو شکر که دختر ما به فکر مامانش هست و اذیت نکرده.ایشالا هفته های باقی مونده هم به سلامتی تموم میشه.
مامان ستیا
پاسخ
ایشالااا
خاله فریبا
1 آذر 92 21:09
سلام وب جالبی دارین. ان شا الله که نی نی تون رو با سلامتی و خوشی بغل می گیرین اگه مایلین خبر بدین تا تبادل لینک داشته باشیم http://avisa1389.niniweblog.com سلام مامانی . مرسی که به ما سرزدید. من لینکتون کردم
مامانی
1 آذر 92 21:17
میارکا باشه. ایشالا سالم بیاد تو بغلت ماهی و شیر هم یادت نره منتظر عکس های نینیت هستم
مامانی باران
1 آذر 92 23:55
خانمی اتفاقی به وب شما سر زدم، زیبا برای فرشته نازنین تو دلی تون نوشتین امیدوارم همونطور که تا الان دختر خوبی بوده روزهای باقیمانده هم عالی و سراسر خاطرات خوب باشه و به خیر و خوشی قدم های پر از عشقش وارد زندگیتون بشه اگه مایل بودین هم خوشحال میشم تبادل لینک کنیم، شما هم به باران عشق ما سر بزنید...
مامان ستیا
پاسخ
مرسی مامانی لطف کردی به ما سر زدی چشم حتما سر می زنم به شما . لینکت کردم عزیزم
مامانی
2 آذر 92 4:17
فدات خانومی، مرسی که به ما سر زدی مال تو هم زیاد نمونده، خیلی زود این روزا هم میگذره راستی من لینکت کردم خانومی
مامان ستیا
پاسخ
مرسی مامانی منم لینکت کردم
مامان نغمه
2 آذر 92 14:38
ایشالا بسلامتی گلم... دیگه چیزی نمونده بله... سزارین می خوای یا طبیعی؟
مامان ستیا
پاسخ
مرسی نغمه جونم . می بینی چه قدر زود گذشت؟؟ من که این روزا خیلی کیف می کنم واقعا لذت بخشه. زایمان که فعلا تصمیمم طبیعیه . ولی دکترم گفت دو هفته مونده به زایمانم معاینه می کنه ببینه می تونم یا نه. ولی خودم طبیعی دوست دارم خیلی