ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

«مادرنوشت»

سه ماهگی شیرین تو

1393/2/16 1:44
نویسنده : مامان ستیا
303 بازدید
اشتراک گذاری

نور خونه ما ستیای بهشتی من دیدی چه زود گذشت زمان. سه ماه و 20 روزه که هم خونه ایم یعنی بیشتر از صد روز. تمام ساعتامو به خودت اختصاص دادیچشمک ناقلا البته من که خوشحالم که وقت خالی دارم و هیچ وظیفه و فکرو خیالی جز شما ندارم. مهربون من این روز ها سرم به شما گرمه و کمتر حوصلم می شه که تو اینجا واست بنویسم اما امشب هر جور بود خودمو مجبور کردم بیام واست بگم. بگم که چه قدر شیرینو خواستنی شدی بگم که چه قدر بزرگ شدی و چه توانایی هایی پیدا کردی . ستیای من توی این ماه این کار ها رو یاد گرفتی:

-قبلا خیلی دوس داشتی بشینی الان هم همین طور اما با تکیه گاه تازگیا خیلی دوس داری رو پاهای تپلیت وایستی البته با کمک کسی 

-نسبت به چیز های مورد علاقت توجه نشون می دی و دستتو به سمتشون دراز می کنی و می گیریشون . البته نه به صورت کاملا مسلط

-چیزایی رو که گرفتی ویا چیزایی رو که می خوای بشناسی رو تو دهنت می کنی 

-تقریبا اسمتو می شناسی صدات که می کنیم بر می گردی به سمت صدا 

-قلت می زنی البته فقط یک دونه 

-افراد آشنا رو کاملن می شناسی منو باباتو که خیلی ولی مامان بزرگها و بابا بزرگها و عمو و خاله عمه رو که بیشتر می بینی کاملن تشخیص می دی نسبت به افراد غریبه

-آدمای غریبه رو تا یک ربع بهشون نگاه نمی کنی حتی اونا جیغ بزننو خودشونو بکشن بعد که یخت باز شد بهشون یک نیم چه نگاهی می نماییراضیخوشمزه

-کتاب های رنگی و اشیای رنگی رو خیلی دوس داری و دوس داری بیشتر بکنی تو دهنت

-وای این ماه اولین خنده های بلندتو کردی که هر وقت غش غش می خندی من دلم ضعف میره می خوام بیام تیکه پارت کنم از خوشحالی قه قهه

این هم چند تا عکس 

 

 

 

دختر نازنینم تو رو به خدای مهربون می سپارم محبتبوس

 

پ ن: ببخشید از مامانای مهربونو دوستای خوبم که کمتر میام . من به همتون سر می زنم فقط وقت نمی شه که نظر بذارم . منو ببخشید جدن . 

پسندها (2)

نظرات (3)

عمــ•ـه ي منــتـظــر
16 اردیبهشت 93 1:54
ووووووي خــدآ ستيـٓآيِ جيگملِ خـودمــي** وآآي چه خوشگلــيييي توو جييييگررر مامانيِ مهربون وبِ منم بيا..
نیلوفر جون
18 اردیبهشت 93 22:51
اوخ چگده خوردنشی لطفا یک بوس گند از اون لپ سمت چپش بکنید
مامانی
21 اردیبهشت 93 21:58
تق تق تق تق تق زییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییینگ در رو باز کنید ما اومدیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم کجایید عروسمون کجاست ، وایسا یه ان یکاد بخونم واسه هردوشون اقا کو بابای عروسم ما اومدم انگشتر دست عروسم کنم عجله دارم خیلی هم این اینجوری پی بره فردا هزار کس دم در وای میسته. از الان کاغذ بچسبونید که شاحب داره اخه فداش بشم