پایان 1392

سال 1392 هم با همه خوبی هاش و انتظاراش روبه اتمامه. امسال سالی بود که تو در دلم جوونه  زدی و برام کلی امید و آرزو آوردی دخترم. امسال خیلی زود گذشت یعنی احساس می کنم چیزی شبیه باد برای من همش روزشماری و انتظار بود انتظار اومدن دی ماه اون هم از ابتدای اردیبهشت. برای من 92 سال پربار و پر برکتی بود سال اومدن میوه دلم، سال اتمام تحصیلم، سال سروسامان گرفتن برادرم و شاید سال بزرگ شدنم. خداروشاکرم برای این همه رحمتو برکت خیر و خوب...

می خوام سال 93 رو با انرژی های مثبت با فکرای خوب خوب با کلی شادی و عشق و امید و آرزوهای بزرگ برای خانواده ام که همه چیز منن شروع کنم و تا آخر ادامه بدم. کلی برنامه و ایده و فکر تو ذهنم هست می خوام شاد باشم و از زندگی کردن لذت ببرم کارهایی رو که دوست دارم انجام بدم جاهایی رو که دوست دارم ببینم غذاهایی که دوست دارمو بچشم ساعت های عمرمو در کنار اونهایی که دوستشون دارم بگذرونمو قدر ثانیه ثانیشو بدونم، می خوام ساعتها با دخترم حرف بزنم و بازی کنم و کیف کنم از بزرگ شدنش از یک سالگی شیرینش. این روزها بهترینهای عمرم هستن جوانی ام، بهار عمرم است . نمی خوام وقتی 45 ساله شدم به این دهه بیست عمرم با حسرت و اندوه نگاه کنم و آهی بکشم که چرا لذت نبردم چرا این کار را نکردم و چراهای دیگه.

خدای مهربونی که روزها و شب ها و ثانیه ها به فکرمی واتفاقای قشنگی رو برام رقم زدی می خوام از همین جا بهت بگم مرسی که به من همسر خوبی دادی ممنونم واسه میوه دلم که زیباترین موجودیه که تا به حال روی زمین دیدم، ممنونم به خاطر پدری که همه عاشقشن ممنونم که سالمه ممنونم که پیشمه ممنونم که می تونم هر روز ببینمشو ببوسمش ، راستی خدایا شکرت به خاطر مادرم به خاطر آغوش گرمش به خاطر حمایتاش مرسی که هست مرسی که سالمه.ممنونم برای خواهرم برای برادرم برای خوشبخت بودنشون. شکرت به خاطر خانواده همسرم که بهترینن و مهربون ترین. 

من چی بگم آخه نمی تونم بشمارم نعمتاتو چه برسه که تایپ کنم فقط می خوام بهت بگم که خیلی دوست دارم خیلی و از همین جا می بوسمتم . منو ببخش واسه اون لحظه هایی که چشمام بسته می شه نو نمی بینم این همه نعمتو و ناشکری می کنم به درگاهت. مهربون خداسی من در این سال جدید کمکمون کن و مواظبمون باش