ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

«مادرنوشت»

نتیجه گیری های مادرانه به اندازه 13 ماه

1393/11/27 19:36
نویسنده : مامان ستیا
769 بازدید
اشتراک گذاری

من توی این یک سال به یک تجربه ها و نتایجی رسیدم اون ها ازین قراره:

1-طی مطالعه کم و بیشی که داشتم به این رسیدم که لازم نیست بشینم و به بچم چیزی رو یاد بدم، و صرفا برای آموزش به اون وقت بزارم یا بهش بگم فلان کار بده یا چه چیزی خوبه. باید اهل عمل باشم، تا خودم کار درستو همیشه و همه جا انجام ندم و صرفاً شعار بدم که این کارو بکن و این کارو نکن هیچ فایده ای نخواهد داشت.

2-یاد دادن یا آموزش دادن اصلاً به نظرم حد اقل تا 5 سالگی جالب نیست. چیزی که قصد دارم اتفاق بیوفته تنها کودکی کردن، شاد بودن و بازی های کودکانه هستش... به شدت با آموزش الفبا، حتی زبان انگلیسی ، و... در زیر سن پیش دبستانی مخالفم. چون مطمئنم بعدها معلم های خوبش زحمت این کارها رو می کشن و من با این کارم تنها تداخلی در آموزش های معلم ها می کنم و حتی ممکنه باعث زده شدن اون و دلزدگیش نسبت به مدرسه (چون تکراری می شه) بشم. شاید به عنوان یک مادر که مثلاً یک کودک سه ساله داره می تونه بخونه و بنویسه خیلی احساس افتخار نصیبم بشه ولی مطمئن خواهم بود که در آینده ای نه چندان دور فرزندم آسیب های جبران ناپذیری خواهد خورد. یک باریکلا آفرین از زبان دیگران و ... به اون همه آسیب نمی ارزدمتفکر.  (به این نتیجه زمانی رسیدم که برادر عزیزم برای جشن تولد ستیایم تراشه های الماس آورد و منو مجبور کرد که قبل از استفاده از اون کمی تحقیق کنم. اون بسته رو گذاشتم برای سال های پیش دبستانی و دبستانش)

3-اگر قراره ستیا در این سال های اول زندگیش چیزی رو یاد بگیره نه اون رو در قالب آموزش و شیوه معلم شاگردی با قوانین و باید ها ، بلکه به شکل آزاد و در متن زندگی و در قالب بازی و تجربه. کیفیت و کمیت اون رو هم تنها خودش مشخص می کنه. این که با چی بازی کنه چه قدر بازی کنه و... . این رو خودش بهم یاد داد اگر آشپزی می کنم مقداری از مواد غذایی سهم ستیاست برای بازی، مثل چند تکه هویج یا کرفس، ماکارونی های خام، کشوهای خونه تا اطلاع ثانوی سرو سامان خاصی ندارد چون اون هم یکی از اسباب بازی های ستیا محسوب می شه خالی کردن کشو های آشپزخونه پارچه ها و آستر های مختلف که با بافت های مختلف آشنایش می کنه... کلاً حداقل تا دو سال اولیه آزادی، آزادی، آزادی برای کسب تجربه و کشف دنیای اطراف. اصلاً هم تصمیم ندارم که اسباب بازی های گران قیمت بخرم و یا شیوه خاصی مثل مونته سوری و فلان و فلانو روی اون پیاده کنم. این شیوه و سبک خودم و ستیاستخندونک البته این تصمیم یک مادر تازه کار است شاید سه سالگی ستیا هم از بالا بالا و هم از خیلی چیزهای دیگر استفاده کردم چشمکخندونک وشاید طرز فکرم عوض شد. این که اسباب بازی نمی خرم هم ازین جا متوجه شدم که دیدم دید ستیا نسبت به اسباب بازی با دید من کاملا متفاوته. اسباب بازی که از نظر من خیلی جذابو مارک دارو با کلاسه شاید اصلا به چشم اون نیاد و برای اون یک سیم فنری تلفن یا یک کنترل خراب یا یا یک قاشق فلزی و لیوان شیشه ای یک دنیا باشه و شدیداً جذبش کنه.

4-به این نتیجه رسیدم که اولویت ها برای رشد دخترم باید شاد بودن، و سلامت روان (آسیب نخوردن) او باشد و این که بتواند مهارت های زندگی کردن  و خوب بودن و خوب و مثبت دیدن را کسب کند. و افزایش هوش و خلاقیت و فلان و فلان در مراحل خیلی خیلی بعدی قرار می گیرد.

5-بچه داری آن قدر ها هم که اوایل بچه داری و یا در بارداری فکر می کردم سخت نیست. اگر عاشق این کار باشی، اگر آسون بگیری، آسون می شه و لذت بخش

6- درسته که معتقدم نیازی به آموزش الفبا و خیلی چیزها در این زمان نیست اما به این رسیدم که باید حتماً، حتماً روزی حداقل یک ساعت رو به ستیا اختصاص بدم. زمان های باکیفیت ، و تنها مختص به اون. تو این ساعت ها موبایل و لب تابو کتابو این ها وجود ندارند. یکی از کارهایی که با هم می کنیم یک آهنگ شاد می زارمو می زارمش روی زمین و تا جایی که می تونم شکلک و حرکات در حد حرکات آکرو باتیک درمیارمخندهجشن اونم غش غش می خنده و ریسه می ره و گاهی به سک سکه می افته و منو حتی می ترسونه می گم الان بچم خفه می شه از خنده. یک کار دیگه گذاشتنش تو تشت و راه بردنشه.گرفتن دستها و راه رفتن و خونه رو متر کردن، برج ساختن توسط من و خراب کردن توسط ستیا. شعر خوندنف کتاب خوندنو که هنوز دوست نداره و البته آب بازی در حموم و ....

7- فرزند دوم هر چه زودتر لازم استزیبا این رو هم در پی یک اشتباه در تست های بارداری متوجه شدم که فکر می کردم دومی در راه است و زمین را به آسمان بافتم که چه سخت است و چه روزگار سیاهی ، اما با کمی تحقیق مطالعه متوجه شدم که بسیار هم لازم است و تنها منافعش هم به خود ستیا می رسد برعکس دیدگاه عموم که فکر می کنند اولی گناه دارد و ... . برای مادر کمی در ابتدا دشوار ولی بعدا سودها و منفعت هایش خستگی اش را در می آورد. بعد ها راجع به منافعش خواهم نوشت. ولی متاسفانه جواب اشتباه بود و ستیا هنوز یکی یک دانه خانه ماست.

فعلاً همین نتیجه گیری های من اینجا بماند که بعد به آن اضافه خواهم کرد...

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان صفا
29 بهمن 93 11:15
من کاملا مطالب این پستت رو خوندم با همشون موافقم.راستی ستیا جون خیلی با نمک و خوردنیه.بوس واسه ستیای خوشگل
مادر بزرگ
27 اردیبهشت 94 6:26
سلام عزیزم با اجازتون لینگ شدید چه پسر نازی دارید خدا حفظش کنه