ستیا جونستیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

«مادرنوشت»

شروع استقلال در برابر شرم و تردید

1393/11/1 19:41
نویسنده : مامان ستیا
597 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین یک ساله من مرحله اول زندگی تو پشت سر گذاشتی مرحله اعتماد در مقابل بی اعتمادی. که خیلی وابسته بود  به نقش و عمل من ، به این که به برآوردن نیازهات حساس باشم و مراقب پاسخگویی به نیازهات باشم. امیدوارم رابطه عمیقی که باید تو یک سالگی شکل می گرفت شکل گرفته باشه. رابطه صمیمانه با من یعنی مادرت که باعث نگاه مثبت تو به آدم های دیگه، به همسرت ، به دنیا و به آینده می شه. کاش همه مامان های روی زمین می دونستن که سال اول زندگی فرزندشون خیلی مهمه و خیلی سایه می اندازه تو جهان بینی کودکشون و تاثیر زیادی داره تو رابطه های آینده مخصوصا رابطه زناشویی و صمیمانه آینده کودکشون. احساس می کنم توی این مرحله موفق بودم سعی کردم تو این سال تنها تو اولویت باشی و وظیفه من تنها رسیدن به تو و رفع نیازهای تو در لحظه بود. تا جایی که می تونستم نوازشت کردم و تماس پوستی و ابراز علاقه بود که ازت دریغ نکردم  و احساس می کنم که آره ! اون رابطه عمیقه اون دلبستگی ایمنه در شما شکل گرفته !! این که منو ترجیح می دی این که به ابراز احساساتم با روی باز استقبال می کنی و طردم نمی کنی این نشان دهنده ی اینه که این مرحله زندگیتو با موفقیت پشت سر گذاشتی. البته زمان هایی بود که مجبور بودم تو رو به خونه مامان بزرگ هات بزارم به خاطر کلاس هام که خیلی کم بود و هفته ای یک بار.  هفته های اول احساس می کردم که ناراحتی از این که می زارمت اما احساس می کنم در همون حد هم لازمه و خوب بوده چون باعث می شه بیش از حد به من وابسته نمی شدی و کمی هم مستقل بار  می اومدی

خوب  وارد مرحله دوم رشد روانی اجتماعی می شیم تشویقاستقلال در برابر شرم و تردید. مرحله خودم خودم. که به وضوح از روزهای اول یک سالگیت مشهوده مخصوصا در غذا خوردنت. قاشق اولو فقط از دست من می خوری و قاشق دوم باید حتما حتما خودت بخوری. پارچه ای زیرت می اندازم و شما خودتی و خودت. مستقل و این غذاست که به سرو صورتت و همه جات خورده و دیگه تمیزی تو خونه معنایی نداره. اصن بچه هر چی کثیف تر خلاق تر و سالم تر. مامان ها دیگه وسواسو فکر تمیز بودنو بزارین کنار اگه می خواین بچه های شاداب و خلاقی داشته باشین من هم خیلی وقته گذاشتم کنارخندونکچشمکخنده. هر چی بچه ها در این مرحله محدود بشن و استقلالشون گرفته بشه دچار اعتماد به نفس کم و شرمندگی می شن و اگر استقلال عملشون و آزاد بودنشون تقویت بشه باعث می شه در آینده آدم های با اراده ای بشن. 

یک کاری که ستیا این روزها می کنه بازی های تکراریه یک دستمال کاغذی رو شروع می کنه به خالی کردن همین طور ادامه می ده تا به تهش برسه یا نخ دندون یا قرقره نخ همین طور ادامه می ده و ضربه می زنه به جیب پدر جانش. البته خیلی نمی زارم این کارو انجام بده و یک چیزی جایگزین بهش می دم ولی خودش خیلی لذت می بره. این هم به خاطر عدم تکامل لوب پیشانی مغزشه که جلوی کارهای تکراری رو می گیری و مربوط به برنامه ریزی و کارهای هدف داره.حالا این کار شکل دیگش خالی کردنه حالا کابینت ها و کشو های اتاق از یک طرف خالی کردن کیف های من و یا خریدهای تو پلاستیک از طرف دیگه. کلی برای تولدش کادو عروسک و اسباب بازی همه زحمت کشیدن آوردن اما ایشون یک نگاه هم نمی کنه به اسباب بازی هاش و فقط کلن دوست داره یم چیزی رو خالی کنه. منم یک پلاستیک پر چیزهای مختلف و بی خطر می کنم بهش می دم اون هم خالی می کنه. 

هنوز راه نمیره ولی کم کم احساس می شه که می خواد راه بیوفته چون گاهی روی پاهاش می ایسته بدونه این که از جایی بگیره تنبل خانوم.

کلماتی که میگه:به به. مامان. بابا. جی جی. جوجه. دَدَر. دَدَ .عینک( به هر کسی جز مامان و باباش می گه)

خدایا حفظش کن دخترم رو و مراقب همه بچه ها باش

به امید تو

 

 

پسندها (2)

نظرات (1)

نرگس مامان کوروش
21 بهمن 93 1:18
عزیزم. چه وبلاگ مفیدی دارین. خیلی خوشم اومد از نوع نوشته تون. هم بوی مادری می داد و هم علمی و خوندنی بود. خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم و دوست باشیم. کوروش من هم یک سال و نیمشه.
مامان ستیا
پاسخ
به به چه خوب منو ستیا هم دوست داریم که با شما و آقا کوروش دوست بشیم. لطف داری مامانی