جرعه بیست و پنجم
دختر قشنگم امروز 39 هفته 3 روزمونه! و من کمی خسته شدم از انتظار و چشم به راه بودن. اصلاً فکر نمی کردم اینقدر دیر بیای . فکر می کردم 18 دی که ماه نهمون تموم می شه شما قدم رنجه می کنی ولی انگار اشتباه می کردم . اما یک سودی هم داشت دیر اومدن شما این که من تونستم کلاسهای آمادگی زایمانو بگذرونم و آمادگی جسمی و روحی پیدا کنم واسه آوردن شما . خیلی خیلی واسم مفید بود خیلی. مامانی 4 روز بود که رفتم خونه مامانم به این هوا که قراره بیای امشب دیگه خسته شدم از نیومدنت از منتظر موندن دیگه با باباییت اومدم خونه فک کنم حالا حالا ها خیال اومدن نداری . بیا دیگه اینقدر مامانتو منتظر نذار نفسم ثانیه ثانیه این روزا خیلی سخت می گذره . دوست دا...